یکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
زابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وامانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیـــــــدانـــد ...
افسوس او هرگز نمیـــــــدانـــد ...
دل هایم برایت تنگ شده اند....آخر تو که نمیدانی...برای فراموش کردنت دو دل شده ام...
**************************************
نداشتن تو یعنی اینکه : دیگری تو را دارد،نمیدانم نداشتنت سخت تر است
یا تحمل اینکه دیگری تو را دارد.........
**************************************
وقتی چشمانم را روی هم میگذارم ...خواب مرانمیبرد...تورا می آورد!!! ازمیان فرسنگ ها...
فاصله.......
**************************************
صبر کن!!!!! برگرد........چمدانهایمان اشتباه شده...!!! دلم را به جای خاطراتت برده ای...
**************************************
نمی خواهم خاطره ی فردایم شوی ! امروز من باش حتی لحظه ای!!! ...
مهمان ناخوانده ی قلبم...بمان ... بمان، که ماندنت را سخت دوست دارم........
**************************************
میگویند لیاقت نداشت !!! نمیدانند که تو فقط دوستم نداشتی..... همین!!!!!
***************************************
دلم میگیرد !!! ... وقتی ... مینویسم برای تو... ولی ... همه می خوانند الا تو....!!!
***************************************
گاهی وقتا دلم فقط سنگینی نگاهت رو میخواد که زل بزنی بهم ومن به روی خودم نیارم...
***************************************
میدانم !!! دیگر برای من نیستی ! اما....دلی که باتوباشداین حرفها را نمیفهمد...
**************************************
دیگرتقدیررا برای نیامدنت بهانه نکن !!! مردباش...وبگونخواستی و...نیامدی...!!!
**************************************
بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند....نمیخواهم کسی شال گردن اضافی اش را دورگردن
احساسم بیاندازد....!!!
**************************************
این روزها زیادی ساکت شده ام ....نمیدانم چراحرفهایم،به جای گلو از چشمهایم بیرون
می آیند...؟؟؟؟!!!!
**************************************
تحقیرت هم کنم کافی نیست .....تفریقت میکنم از تمام زندگی ام...!!!
************************************
شبها زیردوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را...درحالیکه همه میگویند:
خوش به حالش...چه زود فراموش کرد....
************************************
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود ازهمان آبهایی که میپرد توی گلو وسالها
سرفه میکنم....
************************************
گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد که وقتی
تو اوجتنهایی هستی با چشماش بهت بگه :هستم تا ته تهش ! هستی؟؟؟
************************************
میروم و پشت سرم آب نمیریزند...وقتی هوای رفتن دارم...دریا هم به پایم بریزند
بر نمیگردم.....